ماهی در سیلچوانگ تسه که مردی اندیشمند و تهی‌دست بود، روزی به سمت شطِ بزرگ رفت تا از ارباب توانگری که در آن ناحیه بود قرض بگیرد.اما مرد توانگر به او گفت:شک نکن که قرضی که می‌خواهی به تو خواهم داد اما...