مدیریت راهبردی یا مدیریت استراتژیک یک تجزیه و تحلیل در خصوص مسایل مهم و برجستهٔ سازمان است که توسط راهبران ارشد سازمان به نمایندگی از مالکان، به منظور کنترل منابع در محیط‌های خارج از سازمان، اتخاذ می‌شود.این فرایند شامل مشخص کردن ماموریت، چشم انداز، دارایی‌های سازمان و توسعه برنامه‌های و سیاست سازمان‌های سازمان و همهٔ فعالیت‌هایی که برای نیل به آنها نیاز است، نیز می‌شود.
در تعریفی دیگر مدیریت استراتژیک را مجموعه ای از تصمیمات و اقدامات مدیریتی خوانده اند که عملکرد بلندمدت یک شرکت را تعیین می کند. مدیریت استراتژیک شامل رصد محیطی (هم خارجی و هم داخلی)، تدوین استراتژی (برنامه ریزی استراتژیک یا بلندمدت)، پیاده سازی، ارزیابی و کنترل استراتژی است. بنابراین مطالعه مدیریت استراتژیک بر پایش و ارزیابی فرصت ها و تهدیدهای خارجی در پرتو قوت ها و ضعیف های داخلی یک شرکت تأکید می کند. مدیریت استراتژیک در ابتدا سیاست کسب وکار خوانده می شد. موضوعاتی که در مدیریت استراتژیک مطرح می شود شامل برنامه ریزی استراتژیک، رصد محیطی و تجزیه و تحلیل صنعت است.
در کنار مدیریت راهبردی پروسه معمولاً یک سیستم کارت امتیازی متوازن نیز به منظور ارزیابی عملکرد سازمان در نیل به اهداف مدیریت راهبردی نیز دیده می‌شود.

مطالعات اخیر و بزرگان علم مدیریت از این نظریه حمایت می‌کنند که استراتژی نیاز دارد که با حضور همهٔ سهام داران و ذینفعان شروع شود و از یک سامانهٔ بومی شدهٔ کارت امتیازی متوازن استفاده کند که شامل همهٔ این سهام داران بشود.

مدیریت راهبردی


مدیریت راهبردی یک رده از فعالیت‌های مدیریتی است که مقوله اهداف کلان(به انگلیسی: گل) و تاکتیک در سازمان می‌پردازد.مدیریت استراتژیک یک جهت دهی کلی برای سازمان می‌سازد که ارتباط خیلی نزدیکی نیز با مقولهٔ رفتار سازمانی دارد. در علم راهبری کسب و کار (به انگلیسی: MBA) به مدیریت راهبردی پایداری راهبرد (به انگلیسی: strategic consistency) نیز گفته می‌شود. پایداری راهبرد به مقوله راهبردهای سازمانی در قبال محیط بیرونی می‌پردازد.
مدیریت استراتژیک شامل تیم مدیریتی و احتمالاً مدیران ارشد (به انگلیسی: Board of Directors) و سایر سهامداران (به انگلیسی: stakeholder (corporate)، stakeholder) خواهد بود.
مدیریت راهبردی یک فرایند دایمی است که ارزیابی و کنترل می‌کند: کسب و کار و صنعت‌هایی را که شرکت در آنها وارد شده است؛ بررسی رقیبان و تنظیم اهداف (به انگلیسی: goal) و راهبردها برای ملاحظهٔ همه رقیبان موجود و احتمالی؛ و توصیف راهبردها به صورت سالانه یا فصلی و تعیین اینکه چگونه پیاده شوند و چگونه پیروز خواهند شد یا اینکه کی نیاز به بازنگری دارند تا با رفیبان جدید، شرایط اقتصادی تازه و تکنولوژی جدید یا محیط‌های اجتماعی اقتصادی سیاسی، سازگار شوند


کاربرد مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری های چند معیاره

مدیریت استراتژیک ابتدا با تحلیل مسائل پیرامون محیط داخلی و خارجی سازمان، شکل می‌گیرد و پس از پیشنهاد استراتژی‌ها و راهبردهای ممکن و تحلیل آنها، یک یا چند راهبرد بهینه انتخاب می‌شود.
همیشه انتخاب، مسئله مهمی در مدیریت محسوب می‌شود. انتخاب هدف، انتخاب کارکنان، انتخاب تأمین کنندگان، انتخاب مشاوران و بسیاری از انتخاب‌های مدیریت مستلزم، دانش کافی مدیر به محیط شرکت یا سازمان و تسلط وی بر روش‌های انتخاب می‌باشد. اساس مبحث تصمیم گیری‌های چند معیاره، بر انتخاب و روش‌های انتخاب استوار است؛ و ابزارهای برنامه ریزی استراتژیک نهایتاً به جدول انتخاب راهبردها یا QSPM ختم می‌شود؛ و مدیری که به ابزارهای برنامه ریزی استراتژیک دسترسی دارد می‌تواند براحتی از آنها در حل مسائل تصمیم گیری‌های چند معیاره کمک بگیرد.
یکی از ابزارهایی که می‌تواند در مباحث برنامه ریزی استراتژیک و تصمیم گیری‌های چند معیاره مورد استفاده قرار گیرد، ماتریس تصمیم گیری است. شاخص‌ها در این ماتریس در ستون‌ها و گزینه‌ها در سطرها قرار می‌گیرند. البته این ماتریس، ابزاری پایه‌ای در تصمیم گیری‌های چند معیاره می‌باشد و در نهایت تصمیم گیری با روش‌های دیگری انجام می‌شود. پس با این اوصاف ارتباط تنگاتنگ برنامه ریزی استراتژیک در تصمیم گیری‌های چند معیاره کاملاً واضح است. البته برخی از صاحب نظران این دو مقوله را از هم جدا فرض کرده و ابراز می‌کنند که برنامه ریزی استراتژیک، در سطح تعیین و مشخص نمودن راه و مسیر پیش روی سازمان یا شرکت بکار می‌رود در حالی که تصمیم گیری چند معیاره، برای اتخاذ تصمیم مناسب و بهینه از مسائل (اغلب) کوتاه مدت سازمان بکار می‌رود.



رشته مدریت استراتژیک

رشته مدیریت استراتژیک در ایران نخستین بار با عنوان مدیریت سیاستگذاری بازرگانی ایجاد شد. این رشته که یکی از گرایش های اصلی رشته مدیریت بازرگانی در مقطع دکترای تخصصی می باشد، درخصوص برنامه ریزی و اجرای استراتژی های بنگاه های اقتصادی است. تاریخچه به وجود آمدن رشته ای تحت عنوان مدیریت استراتژیک (Strategic Management) در جهان چندان طولانی نیست و به نیمه دوم قرن بیستم می رسد. طراحان دوره های دانشگاهی مدیریت در کشور آمریکا تصمیم می گیرند درس جدیدی برای دانشجویان دوره کارشناسی مدیریت بازرگانی طراحی کنند که پیشرفته ترین درس دوران تحصیلی و دربرگیرنده و جامع دروس متعددی باشد که آن ها طی دوره تحصیلی خود خوانده اند و مطالبی در آن طرح شود که به دانشجویان و مدیران آینده در زمینه تصمیم گیری های کلان و مدیریتی یاری رساند. به این ترتیب درس سیاستگذاری بازرگانی (Business Policy/Strategy) در برنامه درسی دانشکده های بازرگانی جای گرفت و به مرور خود به رشته ای مستقل در سطح کارشناسی ارشد و دکترای عمومی و تخصصی مدیریت و بازرگانی تبدیل شد. همان طور که اشاره شد عنوانی که در ابتدا برای این زمینه دانشی درنظر گرفته شده بود «سیاستگذاری بازرگانی/سیاست کسب وکار» بود و به مرور از عناوین دیگری مانند «استراتژی بازرگانی/کسب وکار»، «استراتژی و سیاست کسب وکار» و … استفاده شد؛ درنهایت اما اصطلاح «مدیریت استراتژیک» بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفت و باب شد.