bourse
2018/03/13, 14:06
تحلیل تکنیکال; علم یا توهم؟کانون بورس (http://kanoonebourse.com/1323)
درمقاله قبلی به این سوال پاسخ دادیم که تحلیل تکنیکال چیست؟ حال به نظرتان آیا تحلیل تکنیکال علم است یا توهم؟ به نظر می آید این موضوع که هرکسی تفسیر خاص خودش را از نمودارها دارد (خودتفسیرگری) ذهن افراد زیادی را به خود مشغول کرده است و اغلب نیز شنیده می شود. به طور حتم این سوالی قابل تامل است اما کمتر از آنچه به نظر می رسد اهمیت دارد. شاید بهترین راه برای پاسخ دادن به چنین سوالی مراجعه به یکی از متونی باشد که شدیدا افرادی که در معاملاتشان از نمودارها استفاده می کند را زیر سوال می برد.
الف) استفاده از الگوهای نموداری روزبه روز گسترش می یابد و عموم مردم علاقه مند به استفاده از آنها می شوند و از قوانین این چارت ها برای خرید و فروش استفاده می کنند و این خودتفسیرگری باعث می شود که موج هایی از خرید و فروشدر قسمت هایی از بازار مشاهده شود. به طوری که همه باهم چیزی را می خرند و باعث افزایش قیمت آن می شوند و همه با فروش همزمان چیزی، باعث کاهش قیمت آن می شوند.
ب) قسمت دیگری از همان متن می گوید الگوهای نموداری اکثرا حاصل فعالیت های ذهنی و توهمات می باشند. هنوز هیچ مطالعه ریاضی نتوانسته یکی از آن ها را تایید کند. آن ها بی تعارف فقط در مغز خریدار و فروشنده سهم وجود دارند.
این دو انتقاد در برابر یکدیگر قراردارند به طوری که یکی دیگری را نقض می کند و ما نمی توانیم همزمان هردوی آن ها را بپذیریم. اگر الگوهای نموداری ((تماما ذهنیت و توهمات)) و ((تنها در مغز خریدار و فروشنده سهم)) هستند پس عاقلانه نیست که بگوییم افراد زیادی در زمان مشخص به یک چیز نگاه می کنند و همه به اشتباه به سمت یک توهم می روند و سپس موج ایجاد می کنند!
واضح است که هردوی این انتقادات نمی توانند همزمان مطرح شوند به این صورت که نمودارها هم قابل تشخیص و واضح باشند که همه همزمان یک چیز را ببینند و همزمان با هم عمل کنند (که به معنی این است که الگوهای قیمت غیرقابل تفسیر هستند) از طرفی دیگر بگوییم که خواندن و نوشتن و تفسیرچارتها و نمودارها تماما ذهنیت و توهمات است.
شاید حقیقت این است که تفسیر نمودارها کاملا یک فعالیت ذهنی است. خواندن یک نمودار یک هنر است. (ممکن است واژه مهارت این مهم را بهتر بیان کند) الگوهای نمودارها به ندرت آنقدر واضح هستند که همه تحلیل گران تکنیکال با تجربه یک پیش بینی از آنها را ارائه بدهند. همواره جایی برای شک کردن وجود دارد. در تحلیل تکنیکال خیلی از فاکتورها هستند که گاهی مقابل یکدیگر قرار می گیرند و یکدیگر را رد می کنند.
حتی اگر همزمان تمام تحلیل گران تکنیکال بر یک باور باشند و یک پیش بینی را ارائه دهند دلیل آن نمی شود که همه همزمان و در یک جهت وارد بازار شوند. برخی تلاش می کنند که حتی نسبت به اخطارهای خرید و فروش پیش دستی کنند و زودتر به بازار وارد شوند. برخی دیگر ممکن است منتظر انفجار قیمت می مانند و از طریق نوسان نماها (اسیلاتورها) اطمینان بیشتری کسب کنند. برخی ممکن است منتظر بمانند تا انفجار با مانعی روبه رو شود و بعد از آن که آن مانع مرتفع شد وارد بازار شوند و برخی از خریداران ممکن است مبارزه طلب باشند و برخی دیگر محافظه کار.
ممکن است افرادی خیلی قبل از پایان نوسان از آن خارج شوند برخی دیگر ممکن است تا حد قیمت مشخصی صبر کنند. استراتژی کلی برخی از معامله گران بلند مدت است و برخی دیگر ممکن است کوتاه مدت و حتی میان روزی کار کنند. بنابراین واضح است که امکان اینکه تمام تحلیل گران تکنیکال در یک لحظه و یک زمان وارد بازار شوند و از خود عکس العمل های مشابهی را نشان دهند عملا مردود است.
اگر زمانی خودتفسیرگری به یک دغدغه عام تبدیل شد شاید بهتر باشد آن را ((درست بینی ذاتی)) بنامیم. به معنای دیگر زمانی می رسد که معامله گران با اتکای زیاد و تمرکز بالایشان بر نمودارها بازار را متاثر و منحرف کنند. اینجاست که معامله گر به بررسی اتفاقی که افتاده می پردازد و ممکن است استفاده از نمودارها را متوقف سازد و تاکتیک های خرید و فروشش را با بازار هماهنگ کند. مثلا ممکن است پیش از ازدحام در خرید و فروش عمل کند و یا خیلی پس از آن منتظر فرصت مناسب بماند. پس اگر این توهمات ذهنی به قولی در شروع روندها باعث مشکل شوند بعد از زمانی خود به خود اصلاح می شوند.
درمقاله قبلی به این سوال پاسخ دادیم که تحلیل تکنیکال چیست؟ حال به نظرتان آیا تحلیل تکنیکال علم است یا توهم؟ به نظر می آید این موضوع که هرکسی تفسیر خاص خودش را از نمودارها دارد (خودتفسیرگری) ذهن افراد زیادی را به خود مشغول کرده است و اغلب نیز شنیده می شود. به طور حتم این سوالی قابل تامل است اما کمتر از آنچه به نظر می رسد اهمیت دارد. شاید بهترین راه برای پاسخ دادن به چنین سوالی مراجعه به یکی از متونی باشد که شدیدا افرادی که در معاملاتشان از نمودارها استفاده می کند را زیر سوال می برد.
الف) استفاده از الگوهای نموداری روزبه روز گسترش می یابد و عموم مردم علاقه مند به استفاده از آنها می شوند و از قوانین این چارت ها برای خرید و فروش استفاده می کنند و این خودتفسیرگری باعث می شود که موج هایی از خرید و فروشدر قسمت هایی از بازار مشاهده شود. به طوری که همه باهم چیزی را می خرند و باعث افزایش قیمت آن می شوند و همه با فروش همزمان چیزی، باعث کاهش قیمت آن می شوند.
ب) قسمت دیگری از همان متن می گوید الگوهای نموداری اکثرا حاصل فعالیت های ذهنی و توهمات می باشند. هنوز هیچ مطالعه ریاضی نتوانسته یکی از آن ها را تایید کند. آن ها بی تعارف فقط در مغز خریدار و فروشنده سهم وجود دارند.
این دو انتقاد در برابر یکدیگر قراردارند به طوری که یکی دیگری را نقض می کند و ما نمی توانیم همزمان هردوی آن ها را بپذیریم. اگر الگوهای نموداری ((تماما ذهنیت و توهمات)) و ((تنها در مغز خریدار و فروشنده سهم)) هستند پس عاقلانه نیست که بگوییم افراد زیادی در زمان مشخص به یک چیز نگاه می کنند و همه به اشتباه به سمت یک توهم می روند و سپس موج ایجاد می کنند!
واضح است که هردوی این انتقادات نمی توانند همزمان مطرح شوند به این صورت که نمودارها هم قابل تشخیص و واضح باشند که همه همزمان یک چیز را ببینند و همزمان با هم عمل کنند (که به معنی این است که الگوهای قیمت غیرقابل تفسیر هستند) از طرفی دیگر بگوییم که خواندن و نوشتن و تفسیرچارتها و نمودارها تماما ذهنیت و توهمات است.
شاید حقیقت این است که تفسیر نمودارها کاملا یک فعالیت ذهنی است. خواندن یک نمودار یک هنر است. (ممکن است واژه مهارت این مهم را بهتر بیان کند) الگوهای نمودارها به ندرت آنقدر واضح هستند که همه تحلیل گران تکنیکال با تجربه یک پیش بینی از آنها را ارائه بدهند. همواره جایی برای شک کردن وجود دارد. در تحلیل تکنیکال خیلی از فاکتورها هستند که گاهی مقابل یکدیگر قرار می گیرند و یکدیگر را رد می کنند.
حتی اگر همزمان تمام تحلیل گران تکنیکال بر یک باور باشند و یک پیش بینی را ارائه دهند دلیل آن نمی شود که همه همزمان و در یک جهت وارد بازار شوند. برخی تلاش می کنند که حتی نسبت به اخطارهای خرید و فروش پیش دستی کنند و زودتر به بازار وارد شوند. برخی دیگر ممکن است منتظر انفجار قیمت می مانند و از طریق نوسان نماها (اسیلاتورها) اطمینان بیشتری کسب کنند. برخی ممکن است منتظر بمانند تا انفجار با مانعی روبه رو شود و بعد از آن که آن مانع مرتفع شد وارد بازار شوند و برخی از خریداران ممکن است مبارزه طلب باشند و برخی دیگر محافظه کار.
ممکن است افرادی خیلی قبل از پایان نوسان از آن خارج شوند برخی دیگر ممکن است تا حد قیمت مشخصی صبر کنند. استراتژی کلی برخی از معامله گران بلند مدت است و برخی دیگر ممکن است کوتاه مدت و حتی میان روزی کار کنند. بنابراین واضح است که امکان اینکه تمام تحلیل گران تکنیکال در یک لحظه و یک زمان وارد بازار شوند و از خود عکس العمل های مشابهی را نشان دهند عملا مردود است.
اگر زمانی خودتفسیرگری به یک دغدغه عام تبدیل شد شاید بهتر باشد آن را ((درست بینی ذاتی)) بنامیم. به معنای دیگر زمانی می رسد که معامله گران با اتکای زیاد و تمرکز بالایشان بر نمودارها بازار را متاثر و منحرف کنند. اینجاست که معامله گر به بررسی اتفاقی که افتاده می پردازد و ممکن است استفاده از نمودارها را متوقف سازد و تاکتیک های خرید و فروشش را با بازار هماهنگ کند. مثلا ممکن است پیش از ازدحام در خرید و فروش عمل کند و یا خیلی پس از آن منتظر فرصت مناسب بماند. پس اگر این توهمات ذهنی به قولی در شروع روندها باعث مشکل شوند بعد از زمانی خود به خود اصلاح می شوند.